لاستیکلغتنامه دهخدالاستیک . (از فرانسوی ، اِ) کلمه ٔ ساخته ٔ ایرانیان مأخوذ از الاستیک فرانسوی . چرم گونه ای از کائوچو.
لاستیکفرهنگ انتشارات معین[ فر. ] (اِ.) مادة چرم مانند که از شیرة بعضی گیاهان گرفته می شود و پس از یک رشته اعمال صنعتی برای ساختن اشیاء مختلف به کار می رود.
لاستیکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مادۀ جامد، قابل ارتجاع وانعطافپذیر که در تهیۀ روکش چرخ وسایل نقلیه و مانند اینها کاربرد دارد.۲. رویۀ چرخ اتومبیل و وسایل نقلیه؛ تایر.
چوبلغتنامه دهخداچوب . (اِ) ماده پوشیده از پوست ، تشکیل دهنده ٔ درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه ٔ آن . ماده ای سخت که ریشه وساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد. (از ناظم الاط
مهرفرهنگ انتشارات معین(مُ) (اِ.) 1 - آلتی از جنس فلز یا لاستیک که روی آن اسم شخص یا بنگاهی را نقش می کنند و از آن به جای امضاء در پای نامه ها و قراردادها استفاده می کنند. ؛ ~و موم ک
tiresدیکشنری انگلیسی به فارسیلاستیک، لاستیک اتومبیل، لاستیک چرخ، خسته شدن، خسته کردن، از پا درامدن، فرسودن، لاستیک زدن به
tyreدیکشنری انگلیسی به فارسیلاستیک، لاستیک اتومبیل، لاستیک چرخ، خسته شدن، خسته کردن، از پا درامدن، فرسودن، لاستیک زدن به