لاستیکلغتنامه دهخدالاستیک . (از فرانسوی ، اِ) کلمه ٔ ساخته ٔ ایرانیان مأخوذ از الاستیک فرانسوی . چرم گونه ای از کائوچو.
لاستیکفرهنگ انتشارات معین[ فر. ] (اِ.) مادة چرم مانند که از شیرة بعضی گیاهان گرفته می شود و پس از یک رشته اعمال صنعتی برای ساختن اشیاء مختلف به کار می رود.
لاستیکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مادۀ جامد، قابل ارتجاع وانعطافپذیر که در تهیۀ روکش چرخ وسایل نقلیه و مانند اینها کاربرد دارد.۲. رویۀ چرخ اتومبیل و وسایل نقلیه؛ تایر.
چوبلغتنامه دهخداچوب . (اِ) ماده پوشیده از پوست ، تشکیل دهنده ٔ درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه ٔ آن . ماده ای سخت که ریشه وساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد. (از ناظم الاط
مهرفرهنگ انتشارات معین(مُ) (اِ.) 1 - آلتی از جنس فلز یا لاستیک که روی آن اسم شخص یا بنگاهی را نقش می کنند و از آن به جای امضاء در پای نامه ها و قراردادها استفاده می کنند. ؛ ~و موم ک
رباطلغتنامه دهخدارباط. [ رِ ] (ع اِ) کاروانسرا. (ولف )(فرهنگ رازی ص 60). کاروانسرای سرمنزلهای راه . (فرهنگ نظام ). جایی که در کنار راه جهت استراحت و سکنی و منزلگاه قافله و کاروا
جذعلغتنامه دهخداجذع . [ ج َ ذَ ] (ع اِ) آنچه پیش از ثنی باشد، یعنی گوسپند و گاو بسال دوم در آمده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). گوسفند که بسال دوم باشد.
پایارfin, flipper, swim fin, bifin, sterefinواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کفش پلاستیکی یا لاستیکی تخت و بزرگ شبیه به پای اردک که از آن برای غواصی و در مواردی برای شنا استفاده میشود