لاردهلغتنامه دهخدالارده . [ رِ دَ ] (اِخ ) شهری است از اندلس . جائی با نعمت بسیار و آبادانی و بازرگانان روم و مغرب و مصر اندر وی خواسته ٔ بسیار است و هوای معتدل .(حدود العالم ).
لارودهلغتنامه دهخدالاروده . [ دَ / دِ ] (اِ) لارده . لاروره . بلدرچین . (فرهنگ شعوری ، از جهانگیری ) .
لقنتلغتنامه دهخدالقنت . [ ل َ ن َ ] (اِخ ) نام دو قلعه از اعمال لاردة به اندلس . یکی را لقنت الصغری و دیگری را لقنت الکبری گویند و هر یک در منظر دیگری است . (از معجم البلدان ).
شقرلغتنامه دهخداشقر. [ ش ِ ] (اِخ ) شقرا. نام رودی به اسپانیا که شهر لارده بر ساحل آن است . (دمشقی ) (یادداشت مؤلف ).
بلغیلغتنامه دهخدابلغی . [ ب َ ل َ غی / ی ] (اِخ ) شهری است در اندلس از اعمال لاردة، و دارای قلاع متعدد است . (از معجم البلدان ) (از مراصد).