لارلغتنامه دهخدالار. (اِ) گوشت آویزان زیر گلوی خروس که به عربی غَبب گویند. و از آن بز را که مانند دو گلوله ٔ دراز است دگلون [ دکلان ] گویند. (در تداول مردم خراسان . گناباد). زم
لارلغتنامه دهخدالار. (اِخ ) (بخش ...) نام بخش مرکزی شهرستان لار و دهستان حومه ٔ بخش مزبور. حدود و مشخصات آن بقرار ذیل است : از شمال بخش جویم و بنارویه ؛ از جنوب بخش بستک ؛ از خ
لار محمد حسینخانلغتنامه دهخدالار محمد حسینخان . [ رِ م ُ ح َم ْ م َ ح ُ س َ ] (اِخ ) نام ده کوچکی جزء طارم بالا بخش سیردان از شهرستان زنجان واقع در 58 هزارگزی باختری سیردان دارای سی تن سکنه
لارالغتنامه دهخدالارا. [ لارْ را ] (اِخ ) ماریونا ژُزف . فکاهی و درام نویس اسپانیولی . وی به سال 1809 م .در مادرید متولد شد و به سال 1837 م . انتحار کرد.