لاذقیلغتنامه دهخدالاذقی . [ ذِ قی ی ] (اِخ ) (الشیخ ) مصطفی . رجوع به محمودی اللاذقی شود. (معجم المطبوعات ج 2 ص 1583).
لاذقیلغتنامه دهخدالاذقی . [ ذِ قی ی ] (اِخ ) الیاس صالح . رجوع به صالح الیاس شود. (معجم المطبوعات ج 2 ص 1583).
لاذقیهلغتنامه دهخدالاذقیه . [ ذِ قی ی َ ] (اِخ ) شهری است از شام بر کران دریای روم و اندروی مسلمانانند. شهری است با نعمت بسیار و کشت و برز بسیار و خواسته های بسیار. (حدود العالم )
لاذقیهلغتنامه دهخدالاذقیه . [ ذِ قی ی َ ] (اِخ ) شهری است از شام بر کران دریای روم و اندروی مسلمانانند. شهری است با نعمت بسیار و کشت و برز بسیار و خواسته های بسیار. (حدود العالم )
صفی الدینلغتنامه دهخداصفی الدین . [ ص َ یُدْ دی ] (اِخ ) خلیل لاذقی . ابن ابی اصیبعه در کتاب خود دو حکایت از وی نقل کند. (عیون الانباء ج 2 صص 163-168).
طرسوسلغتنامه دهخداطرسوس . [ طَ ] (اِخ ) (قضاء...) شهرستانی است در سوریه (ساخلو لاذقیه )، مرکز آن طرسوس است و 30676 تن سکنه دارد، بر ساحل است و جزیره ٔ ارواد مقابل آن واقع است . ع