لادوگالغتنامه دهخدالادوگا. [ دُ ] (اِخ ) نام دریاچه ٔ بزرگی به شمال غربی روسیه . مشترک میان روسیه و فنلاند.و رودخانه ٔ نِوا آن را با خلیج فنلاند مرتبط سازد.
لادوام ذاتیلغتنامه دهخدالادوام ذاتی . [ دَ م ِ ] (ص مرکب ) (اصطلاح منطق ) سلب کردن حقی از شیئی وقتی از اوقات چنانکه کل کاتب متحرک الاصابع بالضرورةمادام کاتباً ای لاشی ٔ من الکاتب بمتحر
لابوانلغتنامه دهخدالابوان . (اِخ ) نام جزیره ای از مالزی در شمال غربی برنئو از مغصوبات انگلیس . دارای 7000 سکنه .
لاتونالغتنامه دهخدالاتونا. (اِخ ) نام غیب گوئی به مصر از مردم شهر بوت . هرودوت از این مرد در کتاب خویش سخن رانده است . (ایران باستان ج 1 ص 515).
لاجوابلغتنامه دهخدالاجواب . [ ج َ ] (ع ص مرکب ، ق مرکب ) بدون پاسخ . بلاجواب . و آن در تداول هندیان و افغانان بسیار است .
لادوام ذاتیلغتنامه دهخدالادوام ذاتی . [ دَ م ِ ] (ص مرکب ) (اصطلاح منطق ) سلب کردن حقی از شیئی وقتی از اوقات چنانکه کل کاتب متحرک الاصابع بالضرورةمادام کاتباً ای لاشی ٔ من الکاتب بمتحر
بیدرمانلغتنامه دهخدابیدرمان . [ دَ ] (ص مرکب ) (از: بی + درمان ) بدون درمان . بی علاج و لادوا. (آنندراج ). بی چاره و لاعلاج . (ناظم الاطباء). بیچاره . غیرقابل علاج : درد بیدرمان ؛
پاشالغتنامه دهخداپاشا. (اِخ ) رودخانه ای به شمال غربی روسیه در سرزمینی مردابی . و آن بشاخه هائی تقسیم میشود و بعض این شاخه ها به رودخانه ٔ سویر که ازواردات دریاچه ٔ لادگا است فر
وجودیه ٔ لادائمةلغتنامه دهخداوجودیه ٔ لادائمة. [ وُ دی ی َ ی ِ ءِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطقی ) (قضیه ٔ...) نزد منطقیان مطلقه ٔ عامه را نامند با قید لادوام به حسب ذات و آن م