لادائملغتنامه دهخدالادائم . [ ءِ ] (ع ص مرکب ) (اصطلاح منطق ) قیدی بود که در آخر هر یک از قضایای پنجگانه : مشروطه ٔ عامه ، عرفیه ٔ عامه ، وقتیه ٔ مطلقه ، منتشره ٔ مطلقة، مطلقه ٔ ع
وجودیه ٔ لادائمةلغتنامه دهخداوجودیه ٔ لادائمة. [ وُ دی ی َ ی ِ ءِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطقی ) (قضیه ٔ...) نزد منطقیان مطلقه ٔ عامه را نامند با قید لادوام به حسب ذات و آن م
لاتأمنلغتنامه دهخدالاتأمن . [ ت َءْ م َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) ایمن مباش : آن در مجلس بر آن که لاتیأس وین در میدان بر این که لاتأمن .مسعودسعد (دیوان چ رشید یاسمی ص 392).
لاادامیلغتنامه دهخدالاادامی . [ اُ ] (اِخ ) نام زن پُرتزیلاس . این مرد موافق افسانه های یونانی نخستین سپاهی یونانی بود که در لشکرکشی یونانیهابه آسیا برای جنک با ترووا پا به تروا گذ
لااسم لهلغتنامه دهخدالااسم له . [ اِ م َ ل َه ْ ] (ع اِ مرکب ) غضروف دوم از سه غضروف حنجره . و آن به گردن باز نهاده است برابر درقی و به گردن باز پیوسته و این را نام نیست و او رابه ت
لاام لکلغتنامه دهخدالاام لک . [ اُم ْم َ ل َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) کلمتی است ذم را یعنی لقیطة هستی و مادرت مشهور نیست و گاه در مدح نیز آرند.
وجودیه ٔ لادائمةلغتنامه دهخداوجودیه ٔ لادائمة. [ وُ دی ی َ ی ِ ءِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطقی ) (قضیه ٔ...) نزد منطقیان مطلقه ٔ عامه را نامند با قید لادوام به حسب ذات و آن م
لادوام ذاتیلغتنامه دهخدالادوام ذاتی . [ دَ م ِ ] (ص مرکب ) (اصطلاح منطق ) سلب کردن حقی از شیئی وقتی از اوقات چنانکه کل کاتب متحرک الاصابع بالضرورةمادام کاتباً ای لاشی ٔ من الکاتب بمتحر
مرکبهلغتنامه دهخدامرکبه . [ م ُ رَک ْ ک َ ب َ ] (از عربی ص ، اِ) رجوع به مرکب و مرکبة و مرکبات شود.- اعضای مرکبه ؛ اعضای آلیه . رجوع به «اعضاء» و «آلیه » شود.- حمی مرکبة ؛ تبی ک
اطلاق عاملغتنامه دهخدااطلاق عام . [ اِ ق ِ عام م ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواجه نصیر در ذیل عنوان «خصوص و عموم قضایای مطلقه و موجهه » آرد: هر محمول که بر موضوعی حمل توان کرد بضرورت
عرفیةلغتنامه دهخداعرفیة. [ ع ُ فی ی َ ] (ص نسبی ) مؤنث عرفی ، منسوب به عُرف . رجوع به عرف شود.- تکالیف عرفیه ؛ تحمیلات عمومی . و خراج فوق العاده . (ناظم الاطباء).- حقیقت عرفیه