لاتمسلغتنامه دهخدالاتمس . [ م ُ ] (اِخ ) نام باستانی کوهی میان یونیه ٔ آسیای صغیر (یعنی در نزدیکی قوش آطه ٔ امروزین ) و کاریه . به موجب اساطیر یونانی دیان با اندیمن معشوق خود در
لاخسلغتنامه دهخدالاخس . [ خ ِ ] (اِخ ) نام کتابی از افلاطون . (عیون الانباء). لاخس یا شجاعت نام یکی از قولهای افلاطون است . (ابن الندیم ). قفطی در تاریخ الحکماء (ص 17 و 18) گوید
اللهم یسر و لاتعسرلغتنامه دهخدااللهم یسر و لاتعسر. [ اَل ْ لا هَُ م ْ م َ ی َس ْ س ِ وَت ُ ع َس ْ س ِ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) خدایا آسانی ده و دشخواری مفرمای . بارالها آسان کن و دشوار مکن
لاتمسلغتنامه دهخدالاتمس . [ م ُ ] (اِخ ) نام باستانی کوهی میان یونیه ٔ آسیای صغیر (یعنی در نزدیکی قوش آطه ٔ امروزین ) و کاریه . به موجب اساطیر یونانی دیان با اندیمن معشوق خود در
لاخسلغتنامه دهخدالاخس . [ خ ِ ] (اِخ ) نام کتابی از افلاطون . (عیون الانباء). لاخس یا شجاعت نام یکی از قولهای افلاطون است . (ابن الندیم ). قفطی در تاریخ الحکماء (ص 17 و 18) گوید
اللهم یسر و لاتعسرلغتنامه دهخدااللهم یسر و لاتعسر. [ اَل ْ لا هَُ م ْ م َ ی َس ْ س ِ وَت ُ ع َس ْ س ِ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) خدایا آسانی ده و دشخواری مفرمای . بارالها آسان کن و دشوار مکن
اسفیریالغتنامه دهخدااسفیریا. [ اِ ] (اِ) اکنون سفیریه گویند، غذائی مرکب از گوشت ، تخم مرغ و پیاز: فقال لکاتبه اِن عشت ُ قلیلاً لاطعمنک اسفیریا من لحوم هذه الجزر مااکلت مثلها قط. (ا
دژم کردنلغتنامه دهخدادژم کردن . [ دُ ژَ / دِ ژَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندوهگین کردن . اندوهناک ساختن : دژمش کرد درم لاجرم به آخرکارستوده نیست کسی کو سزای لاجرمست . ناصرخسرو.- دژم کردن