لاحظدیکشنری عربی به فارسیرعايت کردن , مراعات کردن , مشاهده کردن , ملا حظه کردن , ديدن , گفتن , برپاداشتن(جشن و غيره)
لاحظلغتنامه دهخدالاحظ. [ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از لحظ به معنی به دنبال چشم نگریستن . (از منتهی الارب ).
لاهزلغتنامه دهخدالاهز. [ هَِ ] (ع اِ) کوه و پشته ای که راه را تنگ و دشوار کند. (منتهی الارب ). کوه بلند که در میان دو کوه بود چنانکه راه بسته بود. (مهذب الاسماء). || دائرةاللاهز
لاهزلغتنامه دهخدالاهز. [ هَِ ] (اِخ ) ابن قریظ. از معاصرین ابومسلم خراسانی و عیسی بن معقل و دامادسلمةبن کثیر خزاعی . (انساب سمعانی ). صاحب مجمل التواریخ گوید: هنگامی که عیسی بن
لاحقلغتنامه دهخدالاحق . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن عبدالحمید ازخاندان ابن لاحق . شاعری قلیل الشعر است . (ابن ندیم ).