استعارةلغتنامه دهخدااستعارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) استعارت . بعاریت خواستن چیزی را. (منتهی الارب ). عاریت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها شدن . انفراد. یقال : استعور؛ اذا ان
تحاثلغتنامه دهخداتحاث . [ت َ حاث ث ] (ع مص ) برانگیخته شدن گروهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط): و لاتحاثون علی طعام المسکین ؛ ای لاتحاضون . (منته
لاتیأسلغتنامه دهخدالاتیأس . [ ت َ ءَ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) نومید مشو. اقتباس از آیه ٔ لاتیأسوا من روح اﷲ. (قرآن 87/12)؛ نومید از رحمت خدا مشوید : آن در مجلس بر آن که لاتیأس وین د
اضطباءلغتنامه دهخدااضطباء. [ اِ طِ ] (ع مص ) اختفاء.و گفتار ابوحزام عکلی بر این معنی تفسیر شده است :تزأل مضطبی ٔ آرم اذا ائتبه الاد لاتفطؤه .برحسب روایت آنانکه کلمه را با باء آو
حبل الغتنامه دهخداحبل ا. [ ح َ لُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) کتاب اﷲ. (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). || ایمان به خدا. متخذ و مقتبس از آیه ٔ شریفه ٔ: و اعتصموا بحبل اﷲ جمیعاً و لاتفرقوا