لابیدنلغتنامه دهخدالابیدن . [ دَ ] (مص ) لابه کردن : بدار دنیا چون برفروخت آتش ظلم سکار آن بجهنم همی خورد چو ظلیم چو خون و ریم بپالوده خیره از مردم به دوزخ اندرلابد که خون دهندش و
لابینوسلغتنامه دهخدالابینوس . (اِخ ) نام صاحب منصبی رومی که در خدمت دولت پارت میزیست و از ترتیب سپاه آرائی و طرز جنگ رومیهااطلاعاتی بکمال داشت . او پسر تیتوس ، مأمور سزار در گالیا
لاسیدنلغتنامه دهخدالاسیدن . [ دَ ] (مص ) لاس زدن . نظربازی کردن . دست بازی کردن . || ملاعبه با منظور.