لدیکشنری عربی به فارسیبراي , بجهت , بواسطه , بجاي , از طرف , به بهاي , درمدت , بقدر , در برابر , درمقابل , برله , بطرفداري از , مربوط به , مال , براي اينکه , زيرا که , چونکه
للغتنامه دهخدال . [ ل َ] (ع حرف ) حرف تحقیق به معنی یقیناً و بی شک و شبهه والبته و فی الواقع و هرآینه : قالوا انا تطیرنا بکم لئن لم تنتهوا لنرجمنکم و لیمسنکم مِنا عذاب ٌ الیم
لـِفرهنگ واژگان قرآنبراي - براي اينکه (ترکيب لـِ با فعل مضارع نيز فعل امر مي سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" يا "فـَ" بيايد ، اين لام ساکن مي شود مثل "وَلْتَنظُرْ")
لـَفرهنگ واژگان قرآنحتماً - البته - سوگند مي خورم يا مي خوريم (در عباراتي نظير "لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ " سوگند مي خوريم که اگر شما خارج شديد ما هم با شما خارج مي شويم)
لگاریتمفرهنگ انتشارات معین(لُ) [ فر. ] (اِ.) نمادی است در ریاضی که نشان می دهد عدد A (مبنای لگاریتم ) به چه توانی برسد تا عدد معینی به دست آید.