قیصرلغتنامه دهخداقیصر. [ ق َ ص َ ] (معرب ، اِ) بر وزن حیدر، فرزندی باشد که مادرش پیش از آنکه او را بزاید بمیرد و شکم مادر را بشکافند و آن فرزند را بیرون آورند و چون اول پادشاهان
قیصرلغتنامه دهخداقیصر. [ ق َ ص َ ] (معرب ،اِ) عنوان و لقب امپراتوران روم (عموماً). || عنوان و لقب امپراتوران روم شرقی (خصوصاً). (فرهنگ فارسی معین ). قیصر لقب یولیوس امپراتور روم
قیصریهفرهنگ انتشارات معین(ق ِیاقَ صَ یِّ) [ ع - قیصریة . ] 1 - (ص نسب .) مؤنث قیصری . 2 - (اِ.) راستة بازار بزرگ .
قیصریهلغتنامه دهخداقیصریه . [ ق َ ص َ ری ی َ ] (معرب ، ص نسبی ، اِ) دراهمی است منسوب به قیصر روم . رجوع به النقود العربیة ص 152 شود.
قیصریلغتنامه دهخداقیصری . [ ق َ / ق ِ ص َ ] (ص نسبی ) منسوب به قیصر. سلطنتی . پادشاهی . (فرهنگ فارسی معین ) : درخت ترنج از بر و برگ رنگین حکایت کند کله ٔ قیصری را. ناصرخسرو.عقل و
قیصریةلغتنامه دهخداقیصریة. [ ق َ ص َ ری ی َ ] (اِخ ) از اقلیم پنجم است طولش از جزایر خالدات سط و عرض آن از خط استوا لطک در پای کوه ارجاسب افتاده است . شهری بزرگ است قلعه ٔ آن را س