تیرمالیلغتنامه دهخداتیرمالی . (ص مرکب ، اِ مرکب ) در تداول عامه ؛ لاغر و چست . زن یا دختری با قد باریک و بلند و موزون و با قوت و با کمی مکر. لاغر و مکار. کشیده قامت . لاغر. (از یاد
قیرلغتنامه دهخداقیر. (معرب ، اِ) جسم جامد غیرمتبلور سیاه رنگی که سطح شکستگی آن مانندشیشه ناصاف است و در اماکن نفتی قدیمی یافت میشود. ترکیب قیر همان ترکیبات هیدروکربورهای نفت اس
بخش کردنلغتنامه دهخدابخش کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقسیم کردن . (ناظم الاطباء). تقسیم . اقتسام . قسم . قسمة. (ترجمان القرآن جرجانی ). اقتسام . (تاج المصادر بیهقی ). تقسیم . ق
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم قرمانی یکی از مشایخ زینیه و نخستین شیخ تکیه ای است که در بروسه برای زینیها بنا کردند وی بسال 872 هَ . ق . درگذشت ، و آرام
قنطارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. واحد اندازهگیری وزن، برابر با حدود صد رطل.۲. مال بسیار.۳. پوست گاو پر از زر: ◻︎ بهقنطار زر بخش کردن ز گنج / نباشد چو قیراطی از دسترنج (سعدی۱: ۸۵).