قیاس منصوص العلهلغتنامه دهخداقیاس منصوص العله . [ س ِ م َ صُل ْ ع ِل ْل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فقه ) هرگاه قانونگزار در بیان قوانین موضوعه علت حکم را اظهار کند قاضی میتوا
قیاسلغتنامه دهخداقیاس . [ ق َی ْ یا ] (ع ص ) اسب تازنده . (منتهی الارب ). الذی یرسل الخیل . (اقرب الموارد).
قیاس قطعیلغتنامه دهخداقیاس قطعی . [ س ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فقه ) و آن قیاسی است که برای قیاس کننده عملاً قطع به نتیجه ٔ قیاس حاصل شود. اقسام قیاس قطعی عبارتند از:
قیاس اصولیلغتنامه دهخداقیاس اصولی . [ س ِ اُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح اصول و فقه ) قیاس فقهی . هرگاه موضوعی در قانون حکمش معلوم باشد (مثل اینکه صغر در قانون حکمش حجر است ) و
قیاسلغتنامه دهخداقیاس . (ع اِ) ج ِ قوس . (از اقرب الموارد). رجوع به قوس شود. || (مص ) به ناز خرامیدن . (از اقرب الموارد). || اندازه گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اندازه
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصخری الخوارزمی ، مکنی به ابوالفضل . ابومحمد محمودبن ارسلان در تاریخ خوارزم گوید: او یکی از مفاخر خوارزم است و در اواخر سال 40
استدلاللغتنامه دهخدااستدلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دلیل خواستن . (منتهی الارب ). دلیل جستن . گواهی خواستن . (غیاث ). || دلیل آوردن . (منتهی الارب ) (غیاث ). دلیل کردن . دلیل گرفتن .