قیلغتنامه دهخداقی ٔ. [ ق َی ْءْ ] (ع مص )برانداختن از گلو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به قی شود. || بیرون آوردن خون . (از اقرب الموارد). قأت الطعنة الد
غیلغتنامه دهخداغی . [ غ َی ی ] (اِخ ) نام رودی است در دوزخ نعوذ باللّه . (مهذب الاسماء). نام وادیی است در دوزخ . (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ). وادیی است در دوزخ یا جویی
غیلغتنامه دهخداغی . [ غ َی ی ] (ع مص ) بیراه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (دهار) (مجمل اللغة). بیراهی . (مهذب الاسماء). گمراه گشتن . (منتهی الارب ). قوله تعالی
غیواژهنامه آزاد(غَ ، غیّ) نام چاهی است پرحرارت در دوزخ ، که هفتاد سال عمق آن است ... ! از ابن عباس روایت شده که:غی وادی است در دوزخ ، هیبت و حرارت آن به اندازه ای است که اگر
غیفرهنگ انتشارات معین(غَ یّ) 1 - (مص ل .) گمراه شدن . 2 - (اِ مص .) گمراهی . 3 - تباهی ، فساد. 4 - هلاک ، نابودی . 5 - (اِ.) نام جایی است در دوزخ .
قی کردنلغتنامه دهخداقی کردن . [ ق َ / ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خورده را از دهان بیرون آوردن . استفراغ کردن . برگرداندن مواد غذایی و مواد مترشح داخل معده از دهان به خارج . علت قی کرد
قی گرفتنلغتنامه دهخداقی گرفتن . [ ق َ / ق ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) حالت قی دست دادن کسی را. || پوشیده شدن از قی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به قی گرفته شود.
قی آرندهلغتنامه دهخداقی آرنده . [ ق َ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مقیی و هر چیزی که قی آرد. (ناظم الاطباء).