قرشیةلغتنامه دهخداقرشیة. [ ق ُ رَ شی ی َ ] (ص نسبی ) نسبت مؤنث است به قریش که نام طائفه یا مردی است . (معجم البلدان ). رجوع به قریش و قریشی شود.
بی قوارهلغتنامه دهخدابی قواره . [ ق َ رَ / رِ ] (ص مرکب ) (از: بی + قواره ) بی اندام . بداندام . (یادداشت مؤلف ). || ناقواره . پارچه و قماش که از قدر حاجت بیشتر یا کمتر است . پارچه
قریشلغتنامه دهخداقریش . [ ق ُ رَ ] (اِخ ) نام قبیله ای است . پدر این قبیله نضربن کنانه است . این قبیله را قریش نامند از آن جهت که گرد حرم فراهم آمده اند... (منتهی الارب ). صنف د
علی قرشیلغتنامه دهخداعلی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن حسین بن حسان بن باقی قرشی . فقیه بود. او راست : اختیار مصباح المتهجد، که در سال 653 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت .
ربیعة القرشیلغتنامه دهخداربیعة القرشی . [ رَ ع َ تُل ْ ق ُ رَ ] (اِخ ) به روایت ابن خیثمة از صحابه ٔ حضرت رسول (ص ) بود و ابن خیثمة بواسطه از وی حدیثی نقل میکند ولی ابونعیم گفته : گمان