قوةدیکشنری عربی به فارسینيرو , زور , تحميل , مجبور کردن , قدرت , توان , برق , قوت , قوه , توانايي , دوام , استحکام
ابتکارلغتنامه دهخداابتکار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بامداد کردن . (زوزنی ). بامداد از جای شدن . (تاج المصادر بیهقی ). پگاه برخاستن . بامداد از جای رفتن . || اول چیزی دریافتن . بنوبر و ا
ابداعدیکشنری عربی به فارسیفکر بکر وناگهاني , اشفتگي فکري موقتي , قوه ابتکار , نبوغ , هوش (اختراعي) , امادگي براي اختراع , مهارت , استعداد , صفا
ingenuityدیکشنری انگلیسی به فارسیخلاقیت، نبوغ، قوه ابتکار، مهارت، استعداد، هوش، امادگی برای اختراع، صفاء
ingenuitiesدیکشنری انگلیسی به فارسیبی نظیری ها، نبوغ، قوه ابتکار، مهارت، استعداد، هوش، امادگی برای اختراع، صفاء