قونةلغتنامه دهخداقونة. [ ق َ ن َ ] (ع اِ) پاره ای از آهن و روی که بدان آوند را پیوند کنند. (اقرب الموارد) (آنندراج ). ج ، قُوَن . (اقرب الموارد).
غوره گزلغتنامه دهخداغوره گز. [ رَ / رِ گ َ ] (اِ مرکب ) قوره گز. نام درختی است که در نواحی مختلف به نامهای گز شاهی ، گَزلی و کِرِه معروف است . رجوع به گز شاهی و درختان جنگلی ایران
قانهلغتنامه دهخداقانه . [ ن َ ] (اِخ ) (جای نی ) شهری است در اشیر(یوشع 19:28). و آن همان قانائی است که بمسافت شش میل به جنوب شرقی صور واقع است . (قاموس کتاب مقدس ).
قانهلغتنامه دهخداقانه . [ ن َ ] (اِخ ) وادئی است فیمابین افرائیم و منسی (یوشع 16:8 و 17:9) که فعلاً هم آن را وادی قانا گویند و سرش در مسافت شش میل به جنوب شرقی نابلس واقع و متدر