قومیلغتنامه دهخداقومی . [ ] (معرب ، اِ) قومیا. قومیدر. قومیزدن . قومامون . قوقاموزس . قومین . صمغ و برومی قثاد است . (فهرست مخزن الادویه ).
قومیلغتنامه دهخداقومی . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد، سکنه ٔ آن 793 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، پنبه ، بنشن ، زیره و میوه جات . شغل
قومیلغتنامه دهخداقومی . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یوسف آباد پایین ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد، سکنه ٔ آن 93 تن .آب آن از قنات . محصول آن غلات ، زیره و پنبه . شغل ز
قومی کلالغتنامه دهخداقومی کلا. [ ق َ ک َ ] (اِخ ) از دههای بارفروش است . رجوع به ترجمه ٔ مازنداران و استرآباد رابینو ص 160 شود.