مقلدفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکسی که از دیگری تقلید کند؛ کسی که قول و عمل کس دیگر را تقلید و پیروی کند.
وعده وعیدلغتنامه دهخداوعده وعید. [ وَ دَ / دِ وَ ] (اِ مرکب ) وعد و وعید. (ناظم الاطباء). رجوع به وعد و وعید شود.- وعده وعید دادن ؛ قول و قرارهای نااستوار و غیر قطعی و عمل نشدنی داد
نجابةلغتنامه دهخدانجابة. [ ن َ ب َ ] (ع مص ) گرامی و گرامی نژاد گردیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). گرامی شدن در حسب و ستوده بودن نظر و قول و عمل کسی . نجیب بود
تسدیدلغتنامه دهخداتسدید. [ ت َ ] (ع مص ) توفیق دادن . (تاج المصادر بیهقی ). توفیق صواب و سداد دادن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکو کردن و توفیق صواب و سداد دادن خدا ک