قولنجگویش اصفهانی تکیه ای: qulanǰ طاری: qolenǰ طامه ای: qolanǰ طرقی: qolenǰ کشه ای: qolenǰ نطنزی: qulanǰ
قولنجلغتنامه دهخداقولنج . [ ق َ ل َ / قو ل َ / ل ِ ] (معرب ، اِ) مرضی است دردناک معده راکه با آن خروج فضولات بدن و باد، سخت و مشکل میشود. این کلمه معرب است . (از اقرب الموارد). د
قولنجگویش خلخالاَسکِستانی: qulənj دِروی: qulənj شالی: gulənj کَجَلی: qulənj کَرنَقی: qulinj کَرینی: qulənj کُلوری: kulənj گیلَوانی: qulənj/ kudakân لِردی: qulunj
قولنجانلغتنامه دهخداقولنجان . [ ل ِ ] (معرب ، اِ) خاولنجان . (فهرست مخزن الادویه ). گیاهی است از تیره ٔ زنجبیل ها که دو گونه ٔ آن مشهور است یکی را به نام قولنجان صغیر و دیگری را به
قولنجیلغتنامه دهخداقولنجی . [ ل ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انزل بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، در مسیر شوسه ٔ ارومیه به سلماس . موقع جغرافیائی آن دره ٔ کوه و هوای آن معتدل مالاریائ