قوروقلغتنامه دهخداقوروق . (ترکی ، ص ) خشک . || (اِ) غوره که آن را به عربی حصرم خوانند. (سنگلاخ ). || منع و حراست و به این معنی بدون اشباع مستعمل است . (سنگلاخ ص 286). رجوع به قور
قوروقلغتنامه دهخداقوروق . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ولدیان بخش حومه ٔشهرستان خوی ، سکنه ٔ آن 544 تن . آب آن از رود قطور. محصول آن غلات و حبوب . شغل اهالی زراعت و صنایع دست
قوروقچیلغتنامه دهخداقوروقچی . [ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، سکنه ٔ آن 657 تن . آب آن از چشمه سار و قنات . محصول آن غلات ، حبوب ، بادام و برزک . شغ
قوروقچی رودیلغتنامه دهخداقوروقچی رودی . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز،سکنه ٔ آن 428 تن . آب آن از چشمه و رودخانه . محصول آن غلات ، حبوب ، پنبه و شغل
دلی قوروقچیلغتنامه دهخدادلی قوروقچی . [ دَ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز، واقع در 28 هزارگزی جنوب بستان آباد و 30 هزارگزی راه شوسه ٔ تبریز - بستا
قوروقچیلغتنامه دهخداقوروقچی . [ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، سکنه ٔ آن 657 تن . آب آن از چشمه سار و قنات . محصول آن غلات ، حبوب ، بادام و برزک . شغ
قوروقچی رودیلغتنامه دهخداقوروقچی رودی . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز،سکنه ٔ آن 428 تن . آب آن از چشمه و رودخانه . محصول آن غلات ، حبوب ، پنبه و شغل
دلی قوروقچیلغتنامه دهخدادلی قوروقچی . [ دَ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز، واقع در 28 هزارگزی جنوب بستان آباد و 30 هزارگزی راه شوسه ٔ تبریز - بستا
الجاملغتنامه دهخداالجام . [ اَ ] (اِخ ) جایی است از قوروقهای مدینه . اخطل گوید : و مرت علی الالجام ، ألجام حامریثرن قطاً لولاسواهن هجرا.و عزوةبن اذینه گوید : جاءالربیع بشوطی رسم
قورقلغتنامه دهخداقورق . [ ق ُ رُ ] (ترکی ، اِ) قُرُق . قوروق . غرق . منعکرده شده : قورق شد گفتگوی می بدان نحوکه ساقی نامه شد از نسخه ها محو. اثر (از آنندراج ).رجوع به قرق شود.