قوانین جنگل دولتیstate forest lawsواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ قوانین اعمالشده در جنگلهای دولتی متـ . قوانین جنگل خالصه
قوانینلغتنامه دهخداقوانین . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قانون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : نندیشم از ملوک و سلاطینش دیگر کنم رسوم و قوانینم . ناصرخسرو.رجوع به قانون شود
قوانین جنگل دولتیstate forest lawsواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ قوانین اعمالشده در جنگلهای دولتی متـ . قوانین جنگل خالصه
خالصهلغتنامه دهخداخالصه . [ ل ِ ص َ / ص ِ ] (ع ص ) بی آمیغ. (منتهی الارب ): غب خالصه ؛ تب نوبه که شطرالغب و ربعنباشد. || (اِ) زمین و ملک پادشاهی که به جاگیر کسی نباشد. (آنندراج )
صوفیهلغتنامه دهخداصوفیه . [ فی ی َ / ی ِ] (اِخ ) پیروان طریقه ٔ تصوف . اهل طریقت . آنان که ازطریق ریاضت و تعبد، طالب راه یافتن به حق و حقیقت اند. گروهی که از اواخر قرن دوم هجری د
طهماسبلغتنامه دهخداطهماسب . [ طَ ] (اِخ ) (شاه طهماسب اول ) ابن شاه اسماعیل صفوی . وی از سلسله ٔ صفویه دومین پادشاه است که از سال 930 الی 984هَ . ق . سلطنت کرده است . تولد وی بناب
بطلمیوس دوملغتنامه دهخدابطلمیوس دوم . [ب َ ل َ س ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) فیلادف . فیلادلفوس . قفطی کلمه را بمعنی محب الاخ ؛ برادر دوست آورده است . (283-246 ق .م .) ، این نسبت را به کنایه به