قوام الملکلغتنامه دهخداقوام الملک . [ ق َ مُل ْ م ُ ] (اِخ ) هبةاﷲ، مکنی به ابونصر. وزیر سلطان رضی ابراهیم بن محمدبن محمود بود. رجوع به فرهنگ سخنوران شود.
قوام الدین ابوالفوارسلغتنامه دهخداقوام الدین ابوالفوارس . [ ق َ مُدْ دی اَ بُل ْ ف َ رِ ] (اِخ ) ابن بهاءالدولةبن عضدالدوله حاکم کرمان . رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 430 شود.
قوام الدین شیرازیلغتنامه دهخداقوام الدین شیرازی . [ ق َ مُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) معمار و مهندس و طراح مشهور زمان شاهرخ . رجوع به تذکره ٔ دولتشاهی ص 340 و از سعدی تا جامی ص 416 شود.
قوام الدین فقیه نجملغتنامه دهخداقوام الدین فقیه نجم . [ ق َ مُدْ دی ف َ ن َ ] (اِخ ) از دانشمندان معروف زمان شاه شجاع بود. شاه شجاع شخصاً به درس وی حاضر میشد. رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 703
قوام الدین مرعشیلغتنامه دهخداقوام الدین مرعشی . [ ق َ مُدْ دی ن ِ م َ ع َ ] (اِخ ) ابن صادق . از حکام مرعشیه ٔ مازندران است که با هفت واسطه به جناب حسین اصغربن امام زین العابدین میرسد. قوام
قوام الدینلغتنامه دهخداقوام الدین . [ ق َ مُدْ دی ] (اِخ ) حسن . معروف به حاجی قوام . از وزرای شاه شیخ ابواسحاق بود. حافظ درباره ٔ وی اشعاری دارد:بعهدسلطنت شاه شیخ ابواسحاق به پنج شخص
نظام الملک طوسیلغتنامه دهخدانظام الملک طوسی . [ ن ِ مُل ْ م ُ ک ِ ] (اِخ ) (خواجه ...) حسن بن ابوالحسن علی بن اسحاق بن عباس طوسی ، مکنی به ابوعلی ، و ملقب به سیدالوزراء و قوام الدین و رضی
کمال الدینلغتنامه دهخداکمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن قوام الدین نظام الملک خوافی وزیر سلطان حسین بایقرا. وی به جودت طبع وحدت ذهن و فصاحت بیان معروف و در زمان وزارت پدر ا
طغرائیلغتنامه دهخداطغرائی . [ طُ ] (اِخ ) قوام الملک . طغرائی . ممدوح الاجل بدرالدین شرف الشعراء القوامی الرازی . (لباب الالباب ج 2 ص 236).
غیاث الدینلغتنامه دهخداغیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) میکال . در اوایل زمان سلطان صاحبقران (امیر تیمور) جزء اکابر نواب دیوان بود. وی بخواجه قوام الدین نظام الملک بیشترتوس