قهوهلغتنامه دهخداقهوه . [ ق َهَْ وَ ] (ع اِ) قهوة. خمر. (اقرب الموارد) (فرهنگ نظام ). شراب . (آنندراج ). می . (منتهی الارب ). نوعی از خمر غلیظ که بزودی شارب خود را سیر میگرداند،
رژیم مایع صافشدهclear liquid dietواژههای مصوب فرهنگستانرژیم مایعی که در آن فقط مصرف مایعات رقیق از قبیل انواع شربتها و چای و قهوه و آبِ گوشت و آبمیوۀ صافشده مجاز است
کافهلغتنامه دهخداکافه . [ ف ِ ] (فرانسوی ، اِ) قهوه . میوه ٔ درخت قهوه . || قهوه خانه ، جای عمومی برای نشستن و صرف قهوه و چای و غیره . رجوع به قهوه خانه شود.