قهقورلغتنامه دهخداقهقور. [ ق ُ ] (ع اِ)بنائی است دراز که کودکان بسنگریزه ها برآرند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بناء من حجارة طویل یبنیه الصبیان و الناطور علی هیاءة مخروط. (اق
قاقورلغتنامه دهخداقاقور. (اِ) تلوسه ٔ خرما است که به شیرازی نارونه نامند که وعاء طلع نخل باشد. (فهرست مخزن الادویه ).
قرقورلغتنامه دهخداقرقور. [ ق ُ ] (ع اِ) کشتی دراز یا بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی از کشتی عجمی است که عرب نیز نام آن را در ادبیات خود به کار برده است : قرقور ساج ساجُه
قهقارلغتنامه دهخداقهقار. [ ق َ ] (ع اِ) سنگ سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به قهقر شود.