ritualizingدیکشنری انگلیسی به فارسیتصدیق کردن، رسمی و تشریفاتی کردن، شعائر دینی رابجا اوردن، قائل به تشریفات شدن
مبدالغتنامه دهخدامبدا. [ م َ ] (ع اِ) آغاز. مبداء. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون آخرعمر این جهان آمدامروز ببایدش یکی مبدا. ناصرخسرو (دیوان ص 19).گفتم چه چیز جنبش مبدای هردوا