قهراًلغتنامه دهخداقهراً. [ ق َ رَن ْ ] (ع ق ) جبراً و اضطراراً. (اقرب الموارد). بزور. || با قوت و توانایی . || با زبردستی . (ناظم الاطباء).
قهرآبادلغتنامه دهخداقهرآباد. [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تورجان بخش بوکان شهرستان مهاباد، سکنه ٔ آن 496 تن . آب آن از سیمین رود. محصول آن غلات ، توتون ، حبوب و شغل اهالی زراعت
قهرآبادلغتنامه دهخداقهرآباد. [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کل تپه ٔ فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز، سکنه ٔ آن 300 تن . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ آلتون . محصول آن غلات ، لبنیات