قندوللغتنامه دهخداقندول . [ ق َ] (معرب ، اِ) درختی است در شام و به فارسی دار شیشعان است . شکوفه ٔ او را روغنی است غریب الافعال . (منتهی الارب ). درختی است خاردار که آن را دار شیش
قندولةلغتنامه دهخداقندولة. [ ق َ ل َ ] (معرب ، اِ) یکی قندول و آن درختی است . (اقرب الموارد). رجوع به قندول شود.
قندولةلغتنامه دهخداقندولة. [ ق َ ل َ ] (معرب ، اِ) یکی قندول و آن درختی است . (اقرب الموارد). رجوع به قندول شود.
شیشعانلغتنامه دهخداشیشعان . [ شی ش َ ] (ع اِ) یا دار شیشعان . قندول . عراثا. عودالبرق . (گااوبا). درختچه ای است که در کنار رود کرج و نیز در کرمان و خراسان موجود است و گل آن به نام
قنداوللغتنامه دهخداقنداول . [ ] (معرب ، اِ) دارشیشعان است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به قندول شود.
طاوسیلغتنامه دهخداطاوسی . [ وو ] (ص نسبی ) منسوب به طاوس .- گل طاوسی ؛ گلی است زردرنگ با عطری ملایم . برگش باریک ، ساقش نازک و تابان . در اغلب خانه ها در فصل بهار متجلی است . قن