قنبلغتنامه دهخداقنب . [ ق ِ / ق ُن ْ ن َ ](معرب ، اِ) کنب . کنف . شهدانه . شهدانق . شهدانج . (ابن بیطار). درخت شاهدانه . (از اقرب الموارد). سه نوع است بری و بستانی و هندی که کن
قنبلغتنامه دهخداقنب . [ قُمْب ْ ] (اِخ ) ظاهراً تصحیفی از شهر قم است و منسوب بدان قنبی است . مولانا جلال الدین رومی در دیوان شمس گوید : تو بدان خدای بنگر که صد اعتقاد بخشدز چه
قنبلغتنامه دهخداقنب . [ قُمْب ْ ] (ع اِ) غلاف نره ٔ اسب و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غلاف قضیب فرس . (تاج المصادر بیهقی ). غلاف ذکر اسب و استر. (مهذب الاسماء). || تل
غنبلغتنامه دهخداغنب . [ غ ُ ن َ ] (ع اِ) ج ِ غُنبة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دایره هایی در وسط کنج دهن پسران ملیح . (از اقرب الموارد). رجوع به غُنبة شود.
قنب آتش کده ٔ فسالغتنامه دهخداقنب آتش کده ٔ فسا. [ قُم ْ ب ِ ت َ ک َ دِ ی ِ ف َ ] (اِخ ) نیمفرسخ قریه تنگ کرم است در پیرامون این قنب ، خانه ها و ایوانهاو کریاسها داشته است که اکنون جز پشته ه
قنب آتشکده ٔ فیروزآبادلغتنامه دهخداقنب آتشکده ٔ فیروزآباد. [ قُم ْ ب ِ ت َ ک َ دِ ی ِ ] (اِخ ) از نزدیکی قریه ٔ کلیک برخاسته ودر پیرامن آن چندین دست عمارت عالی است ، تمام آنها را از سنگ و گچ خالص
قنب الاسدلغتنامه دهخداقنب الاسد. [ قُم ْ بُل ْ اَ س َ ] (اِخ ) نام ستارگانی چند نزدیک صرفه . (الاَّثار الباقیة بیرونی ). کوکب صُرفه یا ذنب الاسد را که بر اسطرلابها رسم میشود تازیان گ