قمیک بزرگلغتنامه دهخداقمیک بزرگ . [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین ، واقع در 60هزارگزی شمال غرب بوئین و9 هزارگزی راه عمومی . این ده دارای 3 رشته قنات است و مح
قمیک کوچکلغتنامه دهخداقمیک کوچک . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین ، واقع در 46هزارگزی شمال غربی بوئین و 12هزارگزی راه عمومی . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوا
قمیلةلغتنامه دهخداقمیلة. [ ق ُ م َ ل َ ] (ع اِمصغر) مصغر قمله بمعنی شپشه . رشک . شپش خرد. رجوع به قمل و قمله شود. || به لغت اهل شام دوقس است و حشیشة البراغیث را نیز نامند. (فهرست
حشیشة البراغیثلغتنامه دهخداحشیشة البراغیث . [ ح َ ش َ تُل ْ ب َ ] (ع اِمرکب ) کیک واش . مؤلف تحفه گوید: به لغت شام گیاه دوقس را نامند و در عراق مراد از آن گیاهی است که کیک را دفع کند. و
دوزهیرلغتنامه دهخدادوزهیر. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان علابخش مرکزی شهرستان سمنان . دارای 400 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین می شود. صنایع دستی آن کرباس و شال بافی . راه آن ات