قمیصلغتنامه دهخداقمیص . [ ق َ ] (ع اِ) آنچه بر پوست بدن پوشند. (اقرب الموارد). پیرهن . (منتهی الارب ). و جز از پنبه نباشد و آنچه از پشم بود قمیص نیست . (منتهی الارب ). و قیل لای
غمیسلغتنامه دهخداغمیس . [ غ َ ] (ع ص ، اِ) گیاه که در زیر گیاه خشک برآمده باشد. || شب تاریک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || چیز عزیزالوجود که مردمان تا حال آن
غمیسلغتنامه دهخداغمیس . [ غ ُ م َ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) نام یکی از ایام عرب است و در آن در میان بنی قنفذ جنگ واقع شد. رجوع به ماده ٔ قبلی و معجم البلدان شود.
غمیسلغتنامه دهخداغمیس . [ غ ُ م َ ] (اِخ ) برکه ای است بر نه کروه از ثعلبیه ، و نزدیکش کوشکی است ویران و آن را روزی است ازروزهای عربان . (منتهی الارب ). جایی در نه میلی ثعلبیه ا
قیصریهفرهنگ انتشارات معین(ق ِیاقَ صَ یِّ) [ ع - قیصریة . ] 1 - (ص نسب .) مؤنث قیصری . 2 - (اِ.) راستة بازار بزرگ .
مردعلغتنامه دهخدامردع . [ م ُ رَدْدَ ] (ع ص ) قمیص مردع ؛ آن که در وی اثر بوی خوش باشد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از متن اللغة).
سنبلانیلغتنامه دهخداسنبلانی . [ سُم ْ ب ُ ] (ع ص ) قمیص سنبلانی .پیراهن دراز و فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اقمصةلغتنامه دهخدااقمصة. [ اَ م ِ ص َ ] (ع اِ) ج ِ قمیص . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیراهن ها. رجوع به قمیص شود.