قمیرلغتنامه دهخداقمیر. [ ق ُ م َ ] (اِخ ) ابن مالک بن سواد از انصار است و فرزندان وی به بنوقمیر و قمیری نامیده میشوند. (از اللباب ).
قمیرلغتنامه دهخداقمیر. [ ق َ ] (ع ص ) بکر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) . || بازنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). مقامر. (تاج المصادر بیهقی ). ج ، اقمار چون نصیر و ان
غمیرلغتنامه دهخداغمیر. [ غ َ ] (ع ص ، اِ) نبات خرد انبوه . (مهذب الاسماء). دانه بَهمی ̍، گیاهی است ، یا گیاه اندک سبز، یا گیاه سبز که زیر گیاه خشک برآمده باشد، یا گیاه در بن گیا
غمیرلغتنامه دهخداغمیر. [ غ ُ م َ ] (اِخ ) جایی است در دیار بنی کلاب نزدیک ثلبوت . (از معجم البلدان ).
غمیرلغتنامه دهخداغمیر. [ غ ُ م َ ] (اِخ ) جایی است میان ذات عَرق و البستان ، و پیش از غمیر در دو میلی آن قبر ابی رغال واقع است . (از معجم البلدان ).
قمیریلغتنامه دهخداقمیری . [ ق َ / ق ُ م َ ] (اِخ ) ذویب بن حلحلةبن عمروبن کلیب بن اصرم بن عبداﷲبن قمیر صاحب بُدن رسول خدا(ص ) است و گویند، ذویب بن حبیب بن حلحلة. ابوحاتم رازی ذوی
قمیریلغتنامه دهخداقمیری . [ ق َ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قمیر. مؤلف اللباب آرد: گمان دارم ضبط این کلمه بضم قاف و فتح میم باشد. رجوع به اللباب شود.
قمیریلغتنامه دهخداقمیری . [ ق ُ م َ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قمیر. (اللباب فی تهذیب الانساب ). رجوع به قُمَیر شود.
قمیریلغتنامه دهخداقمیری . [ ق ُم َ ] (اِخ ) زهیربن محمدبن قمیربن شعبه ٔ مروزی از راویان است وی از عبدالرزاق بن همام و جز او روایت کند و از او یحیی بن محمدبن صاعد روایت دارد. (الل
قمیریلغتنامه دهخداقمیری . [ ق َ / ق ُ م َ ] (اِخ ) ذویب بن حلحلةبن عمروبن کلیب بن اصرم بن عبداﷲبن قمیر صاحب بُدن رسول خدا(ص ) است و گویند، ذویب بن حبیب بن حلحلة. ابوحاتم رازی ذوی
قمیریلغتنامه دهخداقمیری . [ ق َ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قمیر. مؤلف اللباب آرد: گمان دارم ضبط این کلمه بضم قاف و فتح میم باشد. رجوع به اللباب شود.
قمیریلغتنامه دهخداقمیری . [ ق ُ م َ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قمیر. (اللباب فی تهذیب الانساب ). رجوع به قُمَیر شود.
قمیریلغتنامه دهخداقمیری . [ ق ُم َ ] (اِخ ) زهیربن محمدبن قمیربن شعبه ٔ مروزی از راویان است وی از عبدالرزاق بن همام و جز او روایت کند و از او یحیی بن محمدبن صاعد روایت دارد. (الل