قمیصلغتنامه دهخداقمیص . [ ق َ ] (ع اِ) آنچه بر پوست بدن پوشند. (اقرب الموارد). پیرهن . (منتهی الارب ). و جز از پنبه نباشد و آنچه از پشم بود قمیص نیست . (منتهی الارب ). و قیل لای
غمیسلغتنامه دهخداغمیس . [ غ َ ] (ع ص ، اِ) گیاه که در زیر گیاه خشک برآمده باشد. || شب تاریک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || چیز عزیزالوجود که مردمان تا حال آن
قماصلغتنامه دهخداقماص . [ ق ِ ] (ع مص ) برجستن اسب و جز آن و برداشتن هر دو دست را معاً و بنهادن هر دو را معاً. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ما بالعیر من قماص ؛ ای وثوب . و این
قماش قطنيدیکشنری عربی به فارسیپارچه هاي پنبه اي ارزان قيمت , چلوار , قلمکار , نوعي پارچه کتاني ظريف , قميص , نوعي پارچه پنبه اي يا کتاني