قموحلغتنامه دهخداقموح . [ ق ُ ] (ع مص ) سر برداشتن شتر نزدیک حوض و بازایستادن از آب خوردن یا سر برآوردن بعد از آب خوردن . (منتهی الارب ). سر برداشتن شتر از حوض و از آب خوردن باز
قموهلغتنامه دهخداقموه . [ ق ُ ] (ع مص ) بالا بردن سر را و نیاشامیدن آب را، لغتی است در قمح . || فرورفتن گاهی و بالا آمدن گاهی دیگر. (اقرب الموارد). || فروبردن چیزی را در آب چنان
قبوحةلغتنامه دهخداقبوحة. [ ق ُ ح َ ] (ع مص ) قبوح . قبح . قُباح . زشتی . زشت گردیدن . (از منتهی الارب ).
قبوحلغتنامه دهخداقبوح . [ ق ُ ] (ع مص ) قبح . قُبوحَة. قُباح . زشتی . زشت گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
قحوحةلغتنامه دهخداقحوحة. [ ق ُ ح َ ] (ع مص ) قَحاحة . (منتهی الارب ). ساده و بی آمیغ گردیدن . || فربه و پرمغز شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: قح ّ قحوحة و قحاحة؛ ساده و ب
قدوحلغتنامه دهخداقدوح . [ ق َ ] (ع اِ) مگس . || (ص ) چاه که به دست آب از وی برگرفته شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قبوحةلغتنامه دهخداقبوحة. [ ق ُ ح َ ] (ع مص ) قبوح . قبح . قُباح . زشتی . زشت گردیدن . (از منتهی الارب ).
قبوحلغتنامه دهخداقبوح . [ ق ُ ] (ع مص ) قبح . قُبوحَة. قُباح . زشتی . زشت گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
قحوحةلغتنامه دهخداقحوحة. [ ق ُ ح َ ] (ع مص ) قَحاحة . (منتهی الارب ). ساده و بی آمیغ گردیدن . || فربه و پرمغز شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: قح ّ قحوحة و قحاحة؛ ساده و ب
قدوحلغتنامه دهخداقدوح . [ ق َ ] (ع اِ) مگس . || (ص ) چاه که به دست آب از وی برگرفته شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).