قمملغتنامه دهخداقمم . [ ق ِ م َ ] (ع اِ) ج ِ قِمّة بمعنی میان سر و سر هر چیز. (بحر الجواهر) (غیاث ). || مجازاً بمعنی بلندیها. (غیاث ). || ج ِ قِمَّة بمعنی قامت . (اقرب الموارد)
غمملغتنامه دهخداغمم . [ غ َ م َ ] (ع مص ) فروگرفتن موی پیشانی و قفا را. (منتهی الارب ). || از عیوب خلقیه ٔ اسب است و آن بسیار بودن موی پیشانی است چنانکه چشم را فراگیرد. (از صبح
گنجهلغتنامه دهخداگنجه . [گ َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور مابین تبریزو شیروان (اصح شروان است ) و گرجستان و مولد شیخ نظامی علیه الرحمه از آنجاست . (برهان ). نام شهری است
جبل السماقلغتنامه دهخداجبل السماق . [ ج َ ب َ لُس ْ س ُم ْ ما ] (اِخ )نام کوهی است در نواحی حلب . یاقوت آرد: کوه بزرگی است از اعمال حلب که دارای شهرها و دهات و قلعه های بسیاری است که
قاموس المعانيدیکشنری عربی به فارسیگنجينه , خزانه , انبار , مخزن , فرهنگ جامع , قاموس , مجموعه اطلا عات