قماطلغتنامه دهخداقماط. [ ق ِ ] (ع اِ) رسن که قوائم گوسفند به وی بندند. (منتهی الارب ). رسن که دست و پای گوسفند را بدان بندند برای سر بریدن . (اقرب الموارد). || دست بند. (منتهی ا
قماطفرهنگ انتشارات معین(قِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ریسمانی که با آن دست و پای گوسفند را بندند. 2 - پارچة عریضی که کودک را بدان پیچند.
قماط بغدادیلغتنامه دهخداقماط بغدادی . [ ق َم ْ ما طِ ب َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن عتاب ایادی مکنی به ابوبکر. از محدثان است . وی از ابوالربیع زهرانی و جز او روایت کند و از او ابوالحسین بن
قماطرلغتنامه دهخداقماطر. [ ق ُ طِ ] (ع اِ) فسادی است که به شیرعارض شود از انفحه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
قماطرلغتنامه دهخداقماطر. [ ق َ طِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قِمَطر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قمطر شود.
قماطریلغتنامه دهخداقماطری . [ ق َ طِ ] (اِخ ) محمدبن جعفربن حمدان بغدادی مکنی به ابوالحسن . از محدثان است ، از ابوعتبة،احمدبن فرح حمصی و جز او روایت کند و از او دارقطنی و دیگران ر
قماط بغدادیلغتنامه دهخداقماط بغدادی . [ ق َم ْ ما طِ ب َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن عتاب ایادی مکنی به ابوبکر. از محدثان است . وی از ابوالربیع زهرانی و جز او روایت کند و از او ابوالحسین بن
قماطرلغتنامه دهخداقماطر. [ ق ُ طِ ] (ع اِ) فسادی است که به شیرعارض شود از انفحه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
قماطرلغتنامه دهخداقماطر. [ ق َ طِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قِمَطر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قمطر شود.
قماطریلغتنامه دهخداقماطری . [ ق َ طِ ] (اِخ ) محمدبن جعفربن حمدان بغدادی مکنی به ابوالحسن . از محدثان است ، از ابوعتبة،احمدبن فرح حمصی و جز او روایت کند و از او دارقطنی و دیگران ر