قمارلغتنامه دهخداقمار. [ ق ِ ] (ع مص ) مقامره . به گرو چیزی باختن و نبرد کردن با هم به گرو. (منتهی الارب ). به گرو باختن و غلبه کردن در بازی قمار. (اقرب الموارد). || (اِ) منگ .
داولغتنامه دهخداداو. (اِ) اصطلاحی در بازی نردست . نوبت بازی نرد و شطرنج . (برهان ) (انجمن آرا). نوبت باختن نردو قمار و بازیهای دیگر. (شرفنامه ٔ منیری ). نوبت است از بازی چنانکه
نحبلغتنامه دهخدانحب . [ ن َ ] (ع اِ) آهنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || همت . (اقرب الموارد). || برهان . || حاجت . (منتهی الارب ) (آنندراج )(اقرب الموارد). || سرفه . (منتهی ا
مهترلغتنامه دهخدامهتر. [ م ِ ت َ ] (ص تفضیلی )بزرگتر. با مقام و منزلت و مرتبت برتر : چو شاه تو بردر مرا کهترندتو را کمترین چاکران مهترند. فردوسی .چنین چیزها از وی [خواجه ] آموخت
میاناقلیمmesoclimateواژههای مصوب فرهنگستاناقلیم یک منطقۀ جغرافیایی کوچک به طول چند ده تا چند صد کیلومتر با تنوع گیاهی، شیب زمین، پیکرۀ آب و مناطق شهری گوناگون که در اقلیم وسیعتری در کلاناقلیم قرار دار