قماجلغتنامه دهخداقماج . [ ] (اِخ ) (...صاحب ) حاجب سلطان ملکشاه بن آلب ارسلان . رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 444 شود.
قماجلغتنامه دهخداقماج . [ ] (اِخ ) (امیر...) والی بلخ در زمان سلطان سنجر بود که به وسیله حشم غزان [ طایفه ای از ترکمانان ] به قتل رسید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 510، 511،
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قماج (امیر). حاکم ترمذ بزمان سنجر و چون سنجر پس از چهارسال که در دست غزان بود تدبیر فرار کرد بامیراحمد قماج پیغام داد که کشتیها در کنار
عمادالدینلغتنامه دهخداعمادالدین . [ ع ِ دُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن علاءالدین ابی بکربن قماج ، ملقب به عمادالدین . وی صاحب قلعه ٔ ترمذ بود. در سال 551 هَ . ق . سلطان غیاث مسعودبن محمدبن
ملک الشرقلغتنامه دهخداملک الشرق . [ م َ ل ِ کُش ْ ش َ ] (اِخ ) لقب امیر قماج والی بلخ به زمان سلطان سنجر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به حبیب السیر چ قدیم تهران ج ص 379 شود.
سقزلغتنامه دهخداسقز. [ س َق ْ ق ِ ] (اِخ ) نام قصبه ای است در کردستان کنار جاده ٔ سنندج و ساوجبلاغ میان قماجات و سرراهی در 186000 گزی سنندج قرار گرفته است . (یادداشت مؤلف ). ا
قطرانلغتنامه دهخداقطران . [ ق َ ] (اِخ ) (حکیم ...)از شعرای قصیده سرای معروف قرن پنجم هجری است . هدایت وفات او را به سال 465 هَ . ق . ثبت نموده و شواهد تاریخی بر وجود او تا این س