قلومس پلاسیوسلغتنامه دهخداقلومس پلاسیوس . [ ] (معرب ، اِ مرکب ) زبدالبحر است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به قلاس پلاسیوس شود.
قلومسلغتنامه دهخداقلومس . [ ق ُ م ُ ] (معرب ، اِ) آذان الدب و آن گیاهی است و بر پنج صنف است و ماهی زهرج نوعی از اوست ، صنفی سفید است و برگش سفید و نر و ماده میباشد، برگ ماده شبیه
قلامس اروماطیعسلغتنامه دهخداقلامس اروماطیعس . [ ] (معرب ، اِ مرکب ) قصب الذریره است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قصب الذریره شود.
قلامسلغتنامه دهخداقلامس . [ ق َ م ِ ] (اِخ ) مردمی از کنانه اند که نسی ٔ را در ماهها آوردند. رجوع به التفهیم ص 224 شود.
قلمسلغتنامه دهخداقلمس . [ ق َ ل َم ْ م َ ] (اِخ ) نام مردی کنانی از ناسئان شهور (که ماههای حرام را تغییر میداد) که نزد حمزه عقبه می ایستاد و میگفت : اللهم انی ناسئی الشهور و واض
rollsدیکشنری انگلیسی به فارسیرول، نورد، گردش، فهرست، لوله، چرخش، غلتک، طومار، توپ، صورت، نان ساندویچی، غل، تمایل، ثبت، چیز پیچیده، فرد، غلتیدن، غلت خوردن، پیچیدن، غلتاندن، غلت دادن، غل دادن
reelsدیکشنری انگلیسی به فارسیقرقره ها، حلقه، قرقره، قرقره فیلم، حلقه فیلم، چرخک، نخ پیچیده بدور قرقره، ماسوره، پشت سر هم، تلو تلو خوردن، چرخیدن، گیج خوردن، یله رفتن
استرلغتنامه دهخدااستر. [ اِ ت ِ ] (اِخ ) استیر. مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: استر یا هدّسه لفظ اوّل فارسی و بمعنی ستاره میباشد و لفظ دوم عبرانی و بمعنی درخت است و هر دو اسم دختر ا
پن تاپللغتنامه دهخداپن تاپل . [ پ َ پ ُ ] (اِخ ) نامی است که در قدیم به بسیاری از کوره ها که شامل پنج شهر بزرگ بود اطلاق میشد مخصوصاً پن تاپل لیبی یا برقه (قورینا یا قیروان ) ارسی
پیدنالغتنامه دهخداپیدنا. (اِخ ) پیدن . شهری از مقدونیه بر ساحل خلیج ترمائیک ، و در آنجا پرسه بسال 168 ق .م . مغلوب پل امیل شد. رجوع به پیدن و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1196 و ج
پلاژلغتنامه دهخداپلاژ. [ پ ِ ] (اِخ ) قومی باستانی که در ازمنه ٔ ماقبل تاریخ میزیستند یونان و گنک باراژه و سواحل آسیای صغیر و ایطالیا را اشغال کرده بودند. این قوم بدوی هیچگاه مل