۱. هر وسیلهای که با آن بنویسند؛ خامه؛ کِلک.
۲. (اسم مصدر، اسم) [مجاز] نویسندگی.
۳. [مجاز] شیوۀ نوشتن؛ سبک.
۴. (زیستشناسی) [مجاز] هریک از استخوانهای دستوپای انسان و سایر جانداران.
۵. [مجاز] نوع؛ گونه.
۶. شصتوهشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵۲ آیه؛ نونوالقلم.
۷. واحد شمارش برخی اشیا.
〈 قلم راندن: (مصدر متعدی)
۱. حکم کردن.
۲. [قدیمی، مجاز] رقم زدن؛ رقم کردن؛ نوشتن.
〈 قلم زدن: (مصدر لازم) [مجاز]
۱. نوشتن.
۲. نقش کردن؛ نقاشی کردن.
۳. حکاکی کردن.
〈 قلم شدن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] قطع شدن؛ بریده شدن.
〈 قلم کردن: (مصدر متعدی) [مجاز]
۱. بریدن.
۲. چیزی را به شکل قلم قطع کردن.
〈 قلم کشیدن: (مصدر متعدی) [مجاز]
۱. خط کشیدن؛ خط زدن.
۲. حذف کردن.
۳. نادیده گرفتن؛ بیتوجهی کردن.
خامه
۱. خامه، کلک، نی
۲. رقم
۳. لول
ballpoint (p, article, chisel, entry, line, pen