قلعه ٔ صفربیگلغتنامه دهخداقلعه ٔ صفربیگ . [ ق َ ع َ ی ِ ص َ ف َ ب ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ماهور و میلاتی بخش خشت شهرستان کازرون ، واقع در 50هزارگزی شمال باختر کُنارتخته و جنوب
قلعهگویش اصفهانی تکیه ای: qalɂa طاری: qalɂa طامه ای: qa:le طرقی: qalɂa / qaɂla کشه ای: qa:la نطنزی: qalɂa / qala
تاکیسلغتنامه دهخداتاکیس . (اِخ ) قلعه ای در مرزهای بلاد روم است که سیف الدوله در آنجا غزا کرد. ابوالعباس صفری گوید:فما عصمت تاکیس ُ طالب عصمةو لاطمرت مطموة شخص هارب .(معجم البلدا
صربستانلغتنامه دهخداصربستان . [ ص ِ ب ِ ] (اِخ ) صربیه . و بزبان صرب سربیا یکی از دول کوچک شبه جزیره ٔ بالکان و از کشورهای قدیم اروپای وسطی واقع در ساحل راست دانوب است ؛ مساحت آن 8
عرقةلغتنامه دهخداعرقة. [ ع ِ ق َ ] (اِخ ) شهری است در چهارفرسخی مشرق طرابلس ، و آن آخرین شهر از اعمال دمشق باشد. شهری است در دامنه ٔ کوه و با دریا در حدود یک میل فاصله دارد. و ب
کوشندهلغتنامه دهخداکوشنده . [ ش َ دَ / دِ ] (نف ) جاهد. کوشا. ساعی . مجاهد. مُجِدّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : که این شاه توران فریبنده است بدی را همه سال کوشنده است . فردوسی .
بخارالغتنامه دهخدابخارا. [ب ُ ] (اِخ ) شهری است مشهور از ماوراءالنهر و مشتق از بخار است بمعنی بسیارعلم . که چون در آن شهر علماء و فضلاء بسیار بوده اند بنا برآن بدین نام موسوم شده