55 مدخل
استأسد
شرس
۱. زورگو، مستبد ۲. قلچماق ≠ دموکراتمنش
toughness
bully, dictatorial, racketeer, strongman, thug
قلدرى كرد , گردن كلفتى كرد , سلطه گرى كرد , زورگويى كرد
قلدر , پهلوان پنبه , گردن کلفت , گوشت , تحکيم کردن , قلدري کردن
قلدر و نکره
قدري , مقدار نامعلومي , تاحدي , مختصري
قلدر کردن