قلاژارهلغتنامه دهخداقلاژاره . [ ق َ رَ / رِ ] (اِ) قلازاره . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به قلازاره شود.
قلازارهلغتنامه دهخداقلازاره . [ ق َ رَ /رِ ] (اِ) قلاژاره . پرنده ای است سیاه و سپید از جنس کلاغ که او را کلاغ پیسه و عکه خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (فهرست مخزن الادویه ). کلاژاره
قلازارهلغتنامه دهخداقلازاره . [ ق َ رَ /رِ ] (اِ) قلاژاره . پرنده ای است سیاه و سپید از جنس کلاغ که او را کلاغ پیسه و عکه خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (فهرست مخزن الادویه ). کلاژاره
کلاژارهلغتنامه دهخداکلاژاره . [ ک َ رَ / رِ ] (اِ) کلاغ پیسه عکه . (برهان ) (آنندراج ). عکه و کلاغچه . (ناظم الاطباء). اسم فارسی عقعق است . (فهرست مخزن الادویه ). کلاژه . قلازار. ق
قلاشیرهلغتنامه دهخداقلاشیره . [ ق َ رَ / رِ ] (اِ) اشخار و قلیا که زاج سیاه باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به قلا شود.
کلاژهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ‹کلاژاره، قلازاده› =عقعق: ◻︎ چو کلاژه همه دزدند و رباینده چو خاد / شوم چون بوم و بدآغال چو دمنه همه سال (معروفی: شاعران بیدیوان: ۱۴۲).۲. (صفت) (پزشکی) =لوچ: