قلادلغتنامه دهخداقلاد. [ ق ِ ] (ع اِ) تار رویین که بر حلقه ٔ گوشواره و حلقه ٔ بینی شتر پیچند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
قلادلغتنامه دهخداقلاد. [ ق َل ْ لا ] (ع ص ، اِ) آب بخش . (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات حسن خطیب ). میراب . آبیار. اویار.
عقدفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهقلاده؛ گلوبند؛ گردنبند. عقد ثریا: (نجوم) چند ستارۀ درخشان در صورت فلکی ثور که صورت گردنبندی را تشکیل داده؛ پروین.
قلادةلغتنامه دهخداقلادة. [ ق ِ دَ ] (اِخ ) شش ستاره که قوس نامیده میشوند. (اقرب الموارد). در منتهی الارب در ماده ٔ «ب ل د» آرد: بلدة، یکی از منازل قمر میان نعائم و معد ذابح و گاه