قلاب پالبافیwarping hookواژههای مصوب فرهنگستانقلابی که برای مهار رشتهها و جلوگیری از تاب خوردن آنها در هنگام طناببافی و ساخت طناب به کار میبرند
قلابدیکشنری فارسی به انگلیسیclasp, crampon, crook, fastener, fastening, grab, hanger, hitch, hook, lug, tab
قلابلغتنامه دهخداقلاب . [ ق َل ْ لا ] (ع ص ) گرداننده از سره به ناسره . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). || آنکه پول قلب سکه میکند. (ناظم الاطباء). آنکه بر زر قلب سکه ز