قلاءةلغتنامه دهخداقلاءة. [ ق َ ءَ ] (ع اِ) جای تابه و پتیله ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کارخانه ٔ تابه سازی . (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد به تشدید لام ضبط شده است
قلاعةلغتنامه دهخداقلاعة. [ ق ِ ع َ ] (ع اِ) بادبان کشتی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
قلاعةلغتنامه دهخداقلاعة. [ ق ُ ع َ ] (ع اِ) سنگ بزرگ در دشت نرم خاک افتاده . || هر کلوخ یا سنگ برکنده که آن را به دست یا به فلاخن اندازند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پاره
قلافةلغتنامه دهخداقلافة.[ ق ِ ف َ ] (ع اِمص ) برهم دوزی تخته های کشتی و قیراندودگی درزهای آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و برهم دوزی سوراخهای کشتی به لیف و قیراندود کردن درزهای
قلافةلغتنامه دهخداقلافة.[ ق ِ ف َ ] (ع اِمص ) برهم دوزی تخته های کشتی و قیراندودگی درزهای آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و برهم دوزی سوراخهای کشتی به لیف و قیراندود کردن درزهای