قفچهلغتنامه دهخداقفچه . [ ] (اِ) این کلمه از نسخه ٔ خطی دیوان سوزنی در شعر زیر آمده : ای سنائی که به خون تو دریم (؟)تا به نیمور هجا قفجه ٔ شعرت بدریم . سوزنی .و در نسخه ٔ چاپی ش
قفزةدیکشنری عربی به فارسیرازک , ميوه رازک رازک زدن به , رازک بار اوردن , ابجو , افيون , لي لي کردن , روي يک پاجستن , جست وخيز کوچک کردن , رقصيدن , پرواز دادن , لنگان لنگان راه رفتن , پل