زبانۀ قفل درdoor latchواژههای مصوب فرهنگستانقطعۀ متحرکی در قفل در که در هنگام بسته شدن با فشردن فنر به داخل میرود و در بازگشت در را در حالت کاملاً بسته نگه میدارد
ضامن درِ موتورbonnet safety-catch, bonnet safetyواژههای مصوب فرهنگستانزبانهای عموماً قلابمانند که ازطریق قفل شدن به قطعۀ ثابت روی بدنه، در موتور را بسته نگه میدارد
سامانة هوشمند واکنش به تصادفintelligent crash response system, intelligent collision response system, automatic crash response systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای الکترونیکی که در هنگام تصادف خودرو، بهطور خودکار، برای پیشگیری از آسیب رسیدن به سرنشینان، اقداماتی مانند باز کردن قفل درها، روشن کردن داخل اتاق، قطع
گیرپاژواژهنامه آزادگیرپاژ که گاهی گیرپاچ نیز تلفظ می شود، به معنای قفل کردن موتور است؛ این کلمه در تعمیرگاه ها و مکانیکی ها به وفور شنیده می شود.
چوبلغتنامه دهخداچوب . (اِ) ماده پوشیده از پوست ، تشکیل دهنده ٔ درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه ٔ آن . ماده ای سخت که ریشه وساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد. (از ناظم الاط
خلخاللغتنامه دهخداخلخال . [ خ َ ] (اِخ ) یکی از شهرستانهای هشتگانه ٔ آذربایجان استان سوم کشور است بحدود و مشخصات زیر: 1- حدود: از شمال شهرستان اردبیل ، از جنوب شهرستان زنجان ، از