قفلغتنامه دهخداقف . [ ق ِ ] (اِ) تنگ . قرابه : چون خر تشنه خیال هر یکی از قف تن فکر را شربت مکی .مولوی .
قفلغتنامه دهخداقف . [ ق ُف ف ] (اِخ ) نام یکی از وادیهای مدینه ، و اصمعی در شعر خود از آن یاد کند. (معجم البلدان ). رودباری است به مدینه . شاعری چیز دیگری را بر آن افزوده و آن
قفلغتنامه دهخداقف . [ ق ُف ف ] (ع اِ) جای برجسته از زمین پست تر از کوه . (معجم البلدان ). زمین بلند. (منتهی الارب ). ما ارتفع من الارض . (اقرب الموارد). سنگهای به هم چسبیده ما
قفلغتنامه دهخداقف . [ ق ُف ف ](اِخ ) موضعی است در سرزمین بابل نزدیک باجَوّا و سورا. شبیب بن بحرة اشجعی خارجی که در قتل علی علیه السلام با ابن ملجم دست داشت از اینجاست . (معجم
غفلغتنامه دهخداغف . [ غ َ ] (اِ) موی درهم پیچیده و مجعد. (از برهان قاطع). موی مجعد باشد. (فرهنگ اوبهی ). موی جعد باشد. (معیار جمالی شمس فخری ). || هرچیز محکم و استوار و سخت و
غفلغتنامه دهخداغف . [ غ َف ف ] (ع اِ) برگ خشک شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برگ تری که خشک شود. (از اقرب الموارد). || (مص ) به حیله به دست آوردن . به دست آوردن از راه ملایم
غفلغتنامه دهخداغف . [ غ ُف ف ] (ع اِ) قوت روزگذار. (ناظم الاطباء) در فرهنگها به این معنی غُفَّة آمده است . رجوع به غُفَّة شود.
قف و انظرلغتنامه دهخداقف و انظر. [ ق ِ وَن ْ ظُ ] (ع اِ مرکب ) آس بری . خیزران بلدی . (یادداشت مؤلف ).
قف انظرلغتنامه دهخداقف انظر. [ ق ِ اُ ظُ ] (ع اِ مرکب ) اسم آس بری است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به «قف و انظر» شود.
قف ءلغتنامه دهخداقف ء. [ ق َف ْءْ ] (ع مص ) برگردیدن و تباه گشتن گیاه از باریدن باران یا خاک آلود کردن توجبه یا باران گیاه را پس چریدن ستور آن را، و این لغتی است در قفاء. (منتهی
قفسحملماکیانگویش اصفهانی تکیه ای: ---------- طاری: ------------ طامه ای: ------------ طرقی: ------------ کشه ای: ------------ نطنزی: -----------
قف و انظرلغتنامه دهخداقف و انظر. [ ق ِ وَن ْ ظُ ] (ع اِ مرکب ) آس بری . خیزران بلدی . (یادداشت مؤلف ).
قف انظرلغتنامه دهخداقف انظر. [ ق ِ اُ ظُ ] (ع اِ مرکب ) اسم آس بری است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به «قف و انظر» شود.
قف ءلغتنامه دهخداقف ء. [ ق َف ْءْ ] (ع مص ) برگردیدن و تباه گشتن گیاه از باریدن باران یا خاک آلود کردن توجبه یا باران گیاه را پس چریدن ستور آن را، و این لغتی است در قفاء. (منتهی